بی مخاطب

ساخت وبلاگ
  چرا نشستم؟ آن زمان که خورشید سایه ی ما را بدان دیوار سیمانی پشت سرمان می سایید، و در آن ثانیه ی سرنگونی روز که از ناودان سربی رنگ گوشه آن دیوار  قطره های خون چکه می کرد، چرا من نشستم؟ چرا چشمانم آن روز یکایک به پرواز سرآسیمه کلاغان از بام احساس تو بی مخاطب...
ما را در سایت بی مخاطب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my30thyear بازدید : 102 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 9:26

 

به من فرصتی بده

که از لابه لای اجساد پوسیده کلمات

اسم تو را

از گورستان ذهنم بیرون بکشم

به من فرصتی بده 

که در یک غروب نارس پاییزی 

از لابه لای آخرین بارقه های خورشید

برای تن ناتوانت

ذره ای روشنایی بچینم

به این امید که دگربار در من زنده شوی

و این بار 

پیش از مرگ هر کداممان

یادبودی برای دو مزار، کنار هم بسازیم.

13 آبان 96

بی مخاطب...
ما را در سایت بی مخاطب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my30thyear بازدید : 65 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 9:26